ضریح عشق
به اشتیاق نگاهش ز خود گسستم ورفتم
کنار خاطره هایم کمی نشستم و رفتم
کسی به لهجه عشق نخواند شعر سکوتم
و چشم به همه بدها دوباره بستم و رفتم
برای آنکه دلم را به جنس عشق بسازم
میان آینه ها در خود شکستم و رفتم
ز راه اشک گذشتم به چشم عشق رسیدم
وبر ضریع نگاهش دخیل بستم و رفتم
نظرات شما عزیزان: